سلامی دوباره

بسم رب الشهداء

سلام علیکم .

 عرض تسلیت فراوان به مناسبت شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی 

سلامی دوباره به یکایک شما بازدید کنندگان این وبلاگ

امروز‌ منو ببخشید دوست دارم خودمونی بنویسم .

بعد از حدود سه سال دلم خواست که بنویسم .

بنویسم که لعنت به این دنیای فانی که اینقدر ما مردم رو مشغول و درگیر خودش کرده که شاید حرفای خودمون رو هم از یاد ببریم .

امروز داشتم یه نگاهی به ارشیو مطالب این وبلاگ مینداختم .

دیدم یه مطلب نوشته شده بود که هرکسی به دنیا اومده تا هدفی رو پیگیری کنه و باید خودمونو بشناسیم و استعداد هامونو پرورش بدیم و عدفمون رو تعیین کنیم و براش تلاش کنیم  .

خیلی جالب بود یه لحظه با خودم فکر کردم دیدم شدم کسی که لالایی میخونه بقیه میخوابند ولی خودش تا صبح بیداری و بیخوابی میکشه 

دلم‌گرفت از خودم . یا بهتره بگم‌دلم تنگ شده برای اون صادق امیری که یه روزی مدیر این وبلاگ‌بود .‌دلم تنگ شده برای شوق و ذوقش برای گذاشتن مطلب‌تو این وبلاگ .دلم تنگ شده برای تفکری که داشت برای اعتقادات اون روزهاش 

دلم تنگ شده برای اون اتفاقای خوب و قشنگی که اون روزها به برکت همون اعتقادات نصیبم میشد .

ناشکر نیستم ،الان هم اتفاقای خوبی برام افتاده و میفته .

ولی شرمنده ام که دیگه اون شور و شوق ،اون اعتقاد رو ندارم .

و دلم گرفته های دیگه .

دوست دارم بغضمو بترم و حرفامو بزنم ولی باید سخن کوتاه کنم .

شاید حاج قاسم به خواب عمیق راضی شد تا که من و امثال من رو بیدار کنه . روحت شاد سردار محبوب ایران

شهادت گوارای وجودت سردار بزرگوار .

حرف آخر : کاش ما مردم یکمی به همدیگه فکر میکردم تا هم خودمونو بالا بکشیم از این منجلاب تیره ی دنیا هم به اطرافیانمون کمک کنیم 

منظورم میدونید چیه ؟

سردار جونشو گرفت کف دستش تا من و شما در ارامش باشیم . نیتش ارامش ما و نابودی کفار یود پاداشش هم شهادت 

بازم منظورمو نگرفتید ؟حق دارید اینقدر ناراحت و پریشانم که نمیفهمم چطوری منظورمو بگم .

یه روزی این وبلاگ شروع به کار کرد . اولش گفتم نه بابا مگه کسی هم هست مطالب منو بخونه . بعد دیدم از همون مطلب اول یه همراه و خواننده ی همیشگی داشتم که در تمام مطالب نظر گذاشتند . دیدم مطالبمو میخونه و دنبال میکنه . به خاطر ایشون هم که شده بود بازم مطلب میگذاشتم اگه ایشون اون همراهی و اون پشتیبانی سابق رو ادامه میدادند شاید این وبلاگ سه سال بدون مطلب نمیموند .

امیدوارم یه بار دیگه به این وبلاگ سربزنند و این مطلب رو بخونند و کمکم کنند کمک کنند تا گمشده ام رو پیدا کنم ، گمشده ی من یعنی صادق امیری سال ۱۳۹۵ . 

اوقات بکام ومن الله توفیق التماس دعا یاحق